چهارمین امشاسپند یا فرشته بزرگ در دین زردشتی «سپندارمذ» (در اوستایی «سپنته آرمیتی» و در فارسی اسفند) است. او در کنار خرداد و امرداد از امشاسپندان مادینه یا مونث و نگهبان زمین است. زردشتیان کهن موظف بودند زمین را که تجسمی از سپندارمذ است پاک نگه دارند و آلودهاش نکنند. به همین دلیل بود که در گذشته، زردشتیان مردگانشان را دفن نمیکردند و دخمه میگذاشتند، تا آلودگی را به خاک و زمین منتقل نکرده باشند. مطابق متون اساطیری پیش و پس از اسلام، هنگامی که افراسیاب تورانی به ایران هجوم آورد و منوچهر و ایرانیان را در «پَدِشخوارگر» (محدوده کوهستانی تبرستان) محاصره کرد، این سپندارمذ بود که به یاری ایرانیان آمد و با راهنمایی او تیری مخصوص ساخته و آرش به عنوان بهترین تیرانداز ایرانیان برگزیده شد. پنجمین روز از تقویم کهن زردشتی در هر ماه به نام اوست. بنابراین، اسفند روز اسفندماه میشود «اسفندگان» یا «سپندارمذگان» سپندارمذگان، روز عشاق ایرانی؟ نویسندگانی همچون ابوریحان بیرونی با اشاره به این جشن، گفتهاند که در این روز مردان به زنان هدیه میدادهاند. او نام دیگری برای این جشن ذکر کرده که در نسخههای مختلف به صورت «مردگیران» یا «مزدگیران» آمده و بر سر خوانش دقیق آن اتفاق نظر نیست. در سالهای اخیر، برخی پیشنهاد کردهاند که به جای «ولنتاین» که روز عشاق در مغرب زمین است، سپندارمذگان را جایگزین کنند.
این انتخاب موافقان و مخالفان خود را دارد. نکته اینجاست که ولنتاین در مهفوم کنونی خود «روز عشاق» است، یعنی هم برای مردان است و هم زنان. اما سپندارمذگان به شکلی که در گذشته دور برگزار میشد جشنی در برزگداشت زن به مفهوم سنتی آن یعنی باروری، زایش و پرورش و مراقبت بوده است. به همین دلیل بود که زنده یاد ابراهیم پورداود اسفندگان را به عنوان «روز پرستار» پیشنهاد کرد. اگر بخواهیم کاربرد سنتی این جشن را نگه داریم، به نظر میرسد اسفندگان یا سپندارمذگان برای مناسبتهایی همچون روز مادر یا روز پرستار مناسبتر باشد. تاریخ برگزاری سپندارمذگان اگر توجه کرده باشید، برگزاری سپندارمذگان در حال حاضر در تقویم زردشتی 29 بهمنماه است. در نگاه نخست، این عجیب به نظر میرسد و تاریخ برگزاری این جشن باید مشخص باشد: پنجم اسفند. اما موضوع به این سادگی نیست. تقویم ایرانیان باستان از 12 ماه سیروزه تشکیل شده بود که در آخر سال پنج روز اضافه میکردند تا به عدد 365 برسیم. اما همانطور که همه میدانیم یک سال دقیقا 365 روز نیست. در اینجا قصد نداریم به جزئیات محاسباتی تقویمی وارد شویم. اما به طور کلی باید گفت که دقت و ضعف تقویمهای کهن تا به امروز در این بوده که بتوانند هر سال را با دقت هرچه بیشتر محاسبه کنند. اگر چنین نشود، به دلیل این عدم دقت، اندک اندک مناسبتها از جای واقعی خودشان جا به جا خواهند شد. دلیل کبیسه کردن در تقویمها نیز همین است. در دوره معاصر، تقویم هجری خورشیدی با تقویم مرسوم گریگوری در اروپا هماهنگ شد و آن چیزی شد که امروزه استفاده می¬کنیم و همانطور که همه می¬دانیم در این تقویم دیگر همه ماه¬ها سی روزه نیستند. زردشتیان نیز از همین تقویم مدرن پیروی میکنند، اما نتیجه این تطبیق دادن تقویم سنتی با تقویم مدرن، جا به جا شدن مناسبت هاست. به عبارت دیگر، اگر قرار بر نگهداشتن مناسبتهایی همچون بهمنگان، اردیبهشتگان و… در همان تقویم سنتی است و در عین حال بخواهیم آن¬ها را با تقویم کنونی تطبیق بدهیم، آن¬ها از جای خودشان در تقویم سنتی به جای جدیدی در تقویم مدرن حرکت خواهند کرد. تفاوت برگزاری کنونی اسفندگان با برگزاری سنتی این جشن هم حاصل همین جا به جایی بوده است.
در دوره معاصر، تقویم هجری خورشیدی با تقویم مرسوم گریگوری در اروپا هماهنگ شد و آن چیزی شد که امروزه استفاده میکنیم و همانطور که همه میدانیم در این تقویم دیگر همه ماهها سیروزه نیستند. زردشتیان نیز از همین تقویم مدرن پیروی میکنند، اما نتیجه این تطبیق دادن تقویم سنتی با تقویم مدرن، جا به جا شدن مناسبتهاست. به عبارت دیگر، اگر قرار بر نگهداشتن مناسبتهایی همچون بهمنگان، اردیبهشتگان و… در همان تقویم سنتی است و در عین حال بخواهیم آنها را با تقویم کنونی تطبیق بدهیم، آنها از جای خودشان در تقویم سنتی به جای جدیدی در تقویم مدرن حرکت خواهند کرد. تفاوت برگزاری کنونی اسفندگان با برگزاری سنتی این جشن هم حاصل همین جا به جایی بوده است. حال چه باید کرد؟ – پیرو تقویم سنتی (هر ماه سیروز) بمانیم و همان پنجم اسفند را اسفندگان در نظر بگیریم. اما این تقویم دیگر وجود ندارد و به کار نمیرود چون به دلیل عدم دقت پاسخگوی نیازهای کنونی نیست. – تقویم سنتی را با تقویم مدرن تطبیق بدهیم. اما همانطور که میبینید با این کار به دلیل جا به جا شدن مناسبتها اسفندگان دیگر در پنجم اسفند نیست و فلسفه اصلی برگزاری جشنها یعنی یکی بودن نام روز و ماه از میان میرود. – در همین تقویم مدرن کنونی پنجم اسفند را به عنوان اسفندگان در نظر بگیریم و کاری به دقت و پیچیدگیهای تقویمهای مدرن و سنتی نداشته باشیم. هر گزینهای که انتخاب شود، محاسن و معایب خودش را داراست و برگزیدن آن وابسته به سلیقه افراد است.
گل ویژه سپندارمذ، پلنگمُشک یا بیدمشک؟ در متن پهلوی «بندهشن» در فصل «درباره چگونگی گیاهان» ذکر شده که هر امشاسپندی گلی ویژه را به عنوان نماد خود دارد و درباره سپندارمذ چنین آورده: «پلنگمشک را سپندارمذ (خویش است)» یعنی گیاهی به نام «پلنگمشک» مخصوص سپندارمذ است. در کتاب «برهان قاطع» که اثری است متعلق به سده یازدهم هجری از محمدحسین خلف تبریزی در هندوستان، پلنگمشک و بیدمشک یکی دانسته شده است. زنده یاد پورداود نیز با تکیه بر برهان قاطع همین بیدمشک را به عنوان نماد سپندارمذ معرفی کرد. مشکل اینجاست که برهان قاطع اثری متاخر است و نامها و اسامی در دورههای مختلف ممکن است برای اشیا و موجودات متفاوتی به کار بروند. نمونه چنین چیزی را میتوان در استفاده از نامهایی همچون «جوجه تیغی» (هم برای تشی و هم برای خارپشت) یا «موش خرما» (هم برای راسو و هم برای سمور و حتی خدنگ) و «نهنگ» (هم برای وال و هم برای تمساح) و غیره دید. در متون کنونی گیاهشناسی در ایران نیز پلنگمشک و بیدمشک دو گیاه کاملا متفاوت از تیرهها یا خانوادههای مختلفند. آنچه امروزه «بیدمشک» خوانده میشود نام گروهی از گیاهان جنس Salix از جمله Salix aegyptiaca از تیره «بیدیان» Salicaceae است و «پلنگمشک» که در متون کهن فارسی به صورت «فرنجمشک» و اشکال دیگر هم نوشته شده هم اکنون به گیاهان مختلفی از تیره «نعناعیان» Lamiaceae گفته میشود. بنابراین، این که «پلنگمشک» ذکر شده در بندهشن دقیقا کدام گیاه است، نیازمند بررسیهای بیشتر است.